هجده ماه آینده چه شکلی خواهد داشت، اگر رهبران جهان برای ما وقت کافی بخرند
خلاصهٔ مقاله: اقدامات جدی و شدید امروز برای مقابله با کورونا لازم است تنها چند هفته ادامه یابد، نیازی نیست که پس از این اقدامات دوباره پیک آلودگی و ابتلا رخ دهد، همهٔ این کارها را میشود با هزینهای قابل قبول برای جامعه انجام داد، و در این راه جان میلیونها نفر را نجات داد. اگر این اقدامات را انجام ندهیم، دهها میلیون نفر مبتلا خواهند شد، بسیاریشان خواهند مرد، و به جز آنها بسیاری دیگر که نیازمند رسیدگی پزشکی هستند نیز از دست خواهند رفت، چون نظام درمانی از پا درخواهد آمد.
این مقاله ترجمهای است از مقالهٔ توماس پوئیو در مدیوم در تاریخ ۱۹ مارس (۲۹ اسفند)، که از روی ویرایش ۲۳ مارس آن ترجمه شده است. ترجمههای دیگری از این مقاله به فارسی در مدیوم و همچنین بر روی ویرگول نیز وجود دارد.
این مقاله در ادامهٔ مقالهٔ ویروس کورونا: چرا باید همین امروز اقدام کنیم (انگلیسی) نوشته شده است.
در عرض یک هفته، کشورهای مختلف جهان از مرحلهٔ «این ویروس کرونا چیز چندان جدیای نیست» به اعلام وضعیت اضطراری رسیدهاند. با این حال کشورهای زیادی همچنان کار چندانی برایش نمیکنند. چرا؟
هر کشوری از خود این سوال را میپرسد: چطور باید پاسخ دهیم؟ و جواب این پرسش برایشان آشکار نیست.
برخی کشورها، مثل فرانسه، اسپانیا، و فیلیپین، شرایط قرنطینه سنگین (lockdown) اعلام کردهاند. بقیه، مانند آمریکا، بریتانیا، و سوییس، افتان و خیزان پیش میروند، و هنوز در اعمال تمهیدات پرهیز اجتماعی دستدست میکنند.
در این مقاله به این موضوعات میپردازیم، با تعداد زیادی نمودار، داده، و مدلهای مختلفی از منابع مختلف:
- وضعیت فعلی چیست؟
- چه گزینههایی پیش روی ماست؟
- مهمترین چیزی که با آن روبروییم: زمان
- یک راهبرد مقابلهای خوب چه شکلی خواهد بود؟
- دربارهٔ عواقب اقتصادی و اجتماعی همهگیری و اقداماتمان چطور باید فکر کنیم؟
اینها برداشتهایی است که پس از خواندن این مقاله امیدواریم به آن برسید:
نظام درمانی ما همین حالا هم دارد فرو میپاشد.
کشورها دو گزینه دارند: یا امروز به سختی بجنگند، یا با همهگیری گسترده روبرو شوند.
اگر همهگیری را انتخاب کنند، صدها هزار نفر خواهند مرد. در بعضی کشورها، میلیونها نفر.
و همچنان تضمینی نیست که این موضوع جلوی موجهای بعدی ابتلا را بگیرد.
اگر امروز با تمام توان بجنگیم، میتوانیم از مرگهای بسیاری پیشگیری کنیم.
بار را از دوش نظام درمانی برمیداریم.
آمادهتر میشویم.
یاد میگیریم.
جهان تابهامروز دربارهٔ هیچچیز به این سرعت یاد نگرفته است.
و ما به این دانش نیازمندیم، چرا که دربارهٔ این ویروس هنوز خیلی کم میدانیم.
و این اقدامات برای ما دستاوردی حیاتی خواهد داشت: خرید زمان.
اگر تصمیم بگیریم بجنگیم، جنگی شدید و تمامعیار خواهد بود، اما بعد آرامتر خواهد شد.
به جای ماهها قرنطینه، چند هفته قرنطینه و انزوا خواهیم کشید.
بعد کمکم دوباره آزادیهای اجتماعی خودمان را باز خواهیم یافت.
بیدرنگ به شرایط عادی بر نخواهیم گشت.
اما کمی به شرایط عادی نزدیکتر میشویم، و در نهایت به وضعیت عادی باز خواهیم گشت.
و در کنار همهٔ اینها میتوانیم به فکر باقی اقتصاد هم باشیم.
خب، برویم سراغ اصل مطلب.
۱. وضعیت فعلی چیست؟
یک هفته پیش، این منحنی را نشان دادم:

نموداری که موارد ابتلا به کورونا در جهان بهغیراز چین را نشان میدهد. از بین این کشورها فقط کرهٔ جنوبی، ایتالیا، و ایران از بقیه متمایز بودند. حرف من این بود که آن کشورهای دیگری که منحنی نمودارشان در آن کادر گوشهٔ پایین جمع شده هم بهزودی به این سه کشور میپیوندند.
حالا ببینیم از آن زمان اوضاع چه تغییری کرده:

طبق پیشبینی، تعداد مبتلایان در دهها کشور به انفجار رسیده است. در این نمودار مجبور شدم تنها کشورهایی که بیش از هزار مورد ابتلا دارند را نشان دهم. چند نکتهٔ جالب توجه:
- اسپانیا، آلمان، فرانسه، و آمریکا همگی تعداد مبتلایانشان از ایتالیا در زمانی که قرنطینهٔ عمومی را آغاز کرد بیشتر است.
- شانزده کشور دیگر هم هستند که تعداد مبتلایانشان امروز از استان هوبی چین در روز شروع قرنطینهٔ عمومی بیشتر است: ژاپن، مالزی، کانادا، پرتغال، استرالیا، چک، برزیل، و قطر همگی بیشتر از هوبی مبتلا دارند، اما زیر هزار مورد هستند. سوییس، سوئد، نروژ، اتریش، بلژیک، هلند، و دانمارک همگی از هزار مورد عبور کردهاند.
متوجه نکتهای در فهرست کشورهای بالا میشوید؟ بهغیراز چین و ایران که به شکل آشکاری دچار همهگیری گسترده و غیرقابلانکار شدهاند، و برزیل و مالزی، بقیهٔ کشورهای این فهرست همگی از ثروتمندترین کشورهای جهان هستند.
فکر میکنید که این ویروس کشورهای ثروتمندتر را هدف گرفته است؟ یا اینکه کشورهای ثروتمند بهتر توانستهاند ویروس و موارد ابتلا را شناسایی کنند؟
دور از ذهن است که کشورهای فقیرتر از آسیب محفوظ مانده باشند. آبوهوای گرم و مرطوب شاید کمک کند، اما بهتنهایی جلوی یک همهگیری را نمیگیرد – وگرنه سنگاپور، مالزی، و برزیل دچار همهگیری نمیشدند.
تفسیر محتملتر این است که یا بهخاطر ارتباطات محدودتر این کشورها، ویروس کورونا بیشتر طول کشیده تا به آنها برسد، یا همین الان هم این کشورها درگیر این ویروس هستند اما توان هزینه کردن برای تشخیص آن را ندارند که بفهمند.
در هر صورت، اگر اینطور باشد، معنیاش آن است که بیشتر کشورها از این ویروس بیگزند نخواهند ماند. فقط مدت بیشتری طول میکشد که متوجه همهگیری شوند و مجبور به اقدامی شوند.
اما کشورهای مختلف برای مقابله چه اقداماتی میتوانند بکنند؟
۲. گزینههای ما چیست؟
از هفتهٔ پیش تا امروز، گفتمان عمومی تغییر کرده و بسیاری کشورها وادار به عمل شدهاند. برخی از نمونههای آشکار آن:
اقدامات اسپانیا و فرانسه
در یک طرف طیف اقدامات، فرانسه و اسپانیا قرار دارند. این ترتیب زمانی اقدامات اسپانیا است:
در روز پنجشنبه ۱۲ مارس (۲۲ اسفند)، رییسجمهور اسپانیا این صحبت که مقامات اسپانیایی خطر بهداشتی را دستکم گرفتهاند را رد کرد.
در روز جمعه، وضعیت اضطراری اعلام کردند.
در روز شنبه، شرایط زیر اعمال شد:
- مردم نمیتوانند جز به دلایل مهم خانه را ترک کنند، مانند: خرید نیازها، کار، داروخانه، بیمارستان، بانک یا شرکت بیمه (در شرایط بسیار خاص و توجیهپذیر)
- ممنوعیت بیرون بردن کودکان برای پیادهروی یا دیدن خانواده و دوستان (به جز برای مراقبت از کسانی که به کمک احتیاج دارند، در صورت رعایت بهداشت و حفظ فاصله)
- بسته شدن تمام میخانهها و رستورانها. تنها غذای بیرونبر مجاز است
- لغو تمامی سرگرمیها: ورزش، سینما، موزه، جشنهای شهری…
- عروسیها نباید مهمان داشته باشد. تشییع نمیتواند شامل بیش از چند نفر از نزدیکان باشد.
- حملونقل عمومی همچنان باز است.
در روز دوشنبه (۲۶ اسفند) مرزهای زمینی بسته شد.
از نظر بعضیها این فهرست اقدامات خیلی خوب است. برخی دیگر ناراحتاند و شکایت میکنند. شکاف این دو دیدگاه چیزی است که این مقاله سعی دارد از میان بردارد.
ترتیب اقدامات فرانسه هم شبیه همین فهرست است، به جز اینکه زمان بیشتری برای اجرایشان صرف کردند، ولی حالا خیلی جدیتر اعمالشان میکنند. برای نمونه، اجاره، مالیات، و قبوض کسبوکارهای کوچک فعلن معلق شده است.
اقدامات آمریکا و بریتانیا
آمریکا و بریتانیا، مثل کشورهایی مانند سوییس، به کندی اقدامات کنترلی را پیاده میکنند. این ترتیب زمانی اقدامات آمریکا است:
- چهارشنبه ۱۱ مارس (۲۱ اسفند): ممنوعیت سفر
- جمعه: اعلام وضعیت اضطراری ملی. بدون اعلام شرایط پرهیز اجتماعی
- دوشنبه: دولت عموم مردم را به پرهیز از رستورانها و میخانهها و شرکت در رویدادهای با بیش از ده نفر ترغیب میکند. هیچگونه تمهیدات پرهیز اجتماعی واقعن اعمال نشده است. تنها پیشنهاد میشود.
بسیاری از شهرها و ایالتها خودشان پا پیش گذاشتهاند و شرایط سختگیرانهتری وضع کردهاند.
بریتانیا نیز اقدامات مشابهی انجام داده است: توصیههای بسیار، اما شرایط اجباری بسیار محدود.
این دو گروه از کشورها، دو سوی مقابل رویکردها در برابر ویروس کورونا را نشان میدهد: رویکرد تسکین، و رویکرد سرکوب. بیایید معنی این دو رویکرد را بررسی کنیم.
گزینه یک: کاری نکنیم
قبل از اینکه به سراغ بررسی دو رویکرد برویم، اول بگذارید به عنوان معیار بررسی، ببینیم که اگر در کشوری مثل آمریکا هیچ کاری انجام نشود چه میشود:

اگر هیچکاری نکنیم: همه مبتلا میشوند، نظام درمانی سرریز میکند، نرخ میرایی به انفجار میرسد، و تقریبا ۱۰ میلیون نفر میمیرند (میلههای آبی نمودار). برای محاسبه سرانگشتی: اگر تقریبن ۷۵٪ جمعیت آمریکا مبتلا شوند و ۴٪ از آنها بمیرند، روی هم میشود ۱۰ میلیون درگذشته، یا در حدود ۲۵ برابر تلفات آمریکا در جنگ جهانی دوم.
شاید بگویید: «اینکه خیلی زیاد است، من رقمهای خیلی کمتری شنیدهام!»
نکته کجاست؟ با این همه عدد و رقم آدم خیلی راحت گیج میشود. اما فقط دو عدد است که مهم است: چند نفر از مردم ویروس را میگیرند و بیمار میشوند، و چند درصد از آنان خواهند مرد. اگر تنها ۲۵٪ بیمار شوند (چون دیگران ویروس را گرفتهاند اما نشانهای ندارند و در نتیجه به عنوان بیمار محسوب نمیشوند)، و نرخ میرایی به جای ۴٪ فقط ۰٫۶٪ باشد، در آمریکا به حدود پانصد هزار تلفات میرسیم.
اگر هیچ کاری نکنیم، تعداد مرگهای ناشی از ویروس کورونا چیزی بین این دو رقم خواهد بود. فاصله این دو رقم بیش از هر چیز به نرخ میرایی بستگی دارد، پس درک درست آن خیلی مهم است. چه چیزی واقعن باعث مرگ بر اثر کورونا میشود؟
نرخ میرایی را چطور باید نگاه کنیم؟
این مثل همان نمودار قبلی است، اما به جای تعداد مبتلایان و فوتیها، تعداد افراد بستری شده را درنظر میگیریم:

ناحیهٔ آبی روشن تعداد آدمهایی است که نیاز به بستری پیدا میکنند، و ناحیهٔ آبی تیره کسانی است که باید تحت مراقبتهای ویژه قرار گیرند (یعنی به ICU بروند). میبینید که این تعداد میتواند به پیک بالای ۳ میلیون نفر برسد.
حالا این عدد را با تعداد تختهای مراقبت ویژه در آمریکا مقایسه میکنیم (۵۰ هزار تخت امروز، که میشود با تغییر کاربری فضاهای دیگر آن را دو برابر کرد). این، همان خطچین قرمز پایین است.
نه، اشتباه ندیدید.
آن خطچین قرمز آن پایین، ظرفیت تختهای ICU در آمریکا است. هر کسی که بالای آن خط است، وارد شرایط وخیم میشود اما نخواهد توانست مراقبت درمانی مورد نیازش را دریافت کند، و احتمالن خواهد مرد.
به جای تعداد تخت آیسییو میشود تعداد دستگاههای تنفس مصنوعی یا ونتیلاتور را در نظر گرفت، ولی نتیجه کلی همین است، چون در آمریکا اکنون کمتر از صد هزار ونتیلاتور وجود دارد.
به همین دلیل است که در هوبی چین مردم دستهدسته میمردند و حالا در ایتالیا و ایران دارند دستهدسته میمیرند. نرخ میرایی در هوبی بهتر از چیزی که میتوانست درآمد چون تقریبن یکشبه دو بیمارستان ساختند. ایتالیا و ایران نمیتوانند چنین کاری کنند؛ کشورهای اندکی هستند که شاید توانایی چنین کاری را داشته باشند. باید دید که چه اتفاقی میافتد.
حالا چرا نرخ میرایی را نزدیک به ۴٪ گرفتیم؟
اگر فقط ۵٪ از بیماران نیازمند مراقبتهای ویژه شوند و ما امکاناتش را نداشته باشیم، بیشترشان خواهند مرد. به همین سادگی.
بهعلاوه، دادههای جدید نشان میدهد که بیماران آمریکایی شرایط بدتری نسبت به چین دارند.
ای کاش فقط همین بود، ولی اینطور نیست.
آسیب جانبی
این اعداد تنها نشانگر آدمهایی است که بر اثر خود ویروس کورونا میمیرند. اما وقتی که نظام درمانی زیر فشار بیماران کورونای از پا در بیاید چه؟ دیگرانی هم از عارضههای دیگری خواهند مرد.
اگر کسی سکته کند ولی آمبولانس به جای ۸ دقیقه بعد از ۵۰ دقیقه برسد (به خاطر تعداد زیاد بیماران کورونایی) و وقتی هم به بیمارستان برسد هیچ تخت آیسییو و پزشکی آزاد نباشد، چه میشود؟ بله، میمیرد.
در آمریکا سالانه ۴ میلیون نفر در بخش مراقبتهای ویژه بستری میشوند، و ۵۰۰ هزار نفرشان میمیرند (یعنی حدود ۱۳٪). بدون تخت آیسییو، این نرخ ممکن است به ۸۰٪ برسد. حتی اگر فقط ۵۰٪ از آنها بمیرند، در یک همهگیری یکساله ما از ۵۰۰ هزار مرگ در سال به ۲ میلیون نفر میرسیم، پس باید ۱٫۵ میلیون نفر هم تلفات جانبی در نظر گرفت.
اگر ویروس کورونا به حال خودش گذاشته شود، نظام درمانی آمریکا فرومیپاشد، و میلیونها نفر خواهند مرد، شاید بیش از ۱۰ میلیون نفر.
همین مساله در مورد بیشتر کشورها صدق میکند. تعداد تختهای آیسییو و ونتیلاتورها و کارکنان درمانی موجود معمولن مشابه آمریکا است، یا در بسیاری کشورها کمتر از آن.
ویروس کورونای لجامگسیخته میتواند نظام درمانی را از پا درآورد، و این یعنی تلفات عظیم.
تا اینجا، فکر کنم مشخص شده باشد که باید حتمن اقدامی کرد. دو گزینهای که روی میز داریم، تسکین و سرکوب است. هدف هر دو رویکرد «صافتر کردن منحنی ابتلا» است، ولی شیوهشان با هم فرق میکند.
گزینه دو: راهبرد تسکین
تسکین یعنی اینکه: «حالا دیگر نمیشود جلوی ویروس کورونا را گرفت، پس بگذاریم کارش را بکند و فقط سعی کنیم پیک ابتلا را کاهش دهیم. فقط سعی کنیم منحی را کمی صافتر کنیم تا برای نظام درمانی قابل تحملتر باشد.»

این نموداری است از یک مقالهٔ بسیار مهم که هفتهٔ گذشته توسط ایمپریال کالج لندن منتشر شد و ظاهرن روی تصمیمگیریها در آمریکا و بریتانیا نیز تاثیر داشته است.
این نمودار بسیار شبیه نمودار قبلی است. یکی نیست، اما مفهوم آن مشابه است. در اینجا، «هیچکاری نکردن» خط سیاه را بهدست میدهد. هرکدام از منحنیهای دیگر نشانگر تاثیر تمهیدات پرهیز اجتماعی سختگیرانهتر است. خط آبی سنگینترین مقررات پرهیز اجتماعی را نشان میدهد: ایزوله کردن افراد مبتلا، قرنطینهٔ کسانی که ممکن است آلوده باشند، و محصور کردن سالمندان. این خط آبی تقریبن راهبرد مقابلهای امروز بریتانیا است، اگرچه فعلن تنها پیشنهاد شده و اجباری نشده است [تا زمان انتشار مقاله انگلیسی].
اینجا هم باز خط قرمزی را میبینیم که نشانگر ظرفیت آیسییو است، این بار در بریتانیا. باز هم، خط ظرفیت بسیار نزدیک به خط پایهٔ نمودار است. تمام ناحیهٔ بالای آن نشانگر بیماران کورونایی است که به دلیل نبودن امکانات مراقبت ویژه، بیشترشان خواهند مرد.
نه فقط ظرفیت آیسییو پر میشود، بلکه با صافتر کردن منحی ابتلا، آیسییوها تا ماهها پر خواهد ماند، که تلفات جانبی را بسیار بیشتر میکند.
شاید شوکه شده باشید. چون زیاد میشنوید که «میخواهیم مشکل را تسکین دهیم». چیزی که واقعن دارند میگویند این است که: «عامدانه نظام درمانی را سرریز میکنیم، و نرخ میرایی را دستکم ده برابر میکنیم.»
با خودتان میگویید این که خیلی بد است. اما هنوز تمام نشده. چون یکی از فرضیات این راهبرد چیزی است به نام «ایمنی جمعی».
ایمنی جمعی و جهش ویروس
ایدهٔ کلی این است که تمام کسانی آلوده میشوند و بهبود مییابند، بعد از آن در مقابل ویروس ایمن هستند. پایهٔ این راهبرد این است: «ببینید، میدانم که مدتی سخت خواهد گذشت، ولی وقتی این بیماری گذشت و چند میلیون نفری مردند، باقی ما نسبت به آن ایمن شدهایم و ویروس دیگر نمیتواند پخش شود و از شرش راحت میشویم. مرگ یک بار و شیون یک بار؛ بهتر است این کار را یک دفعه انجام بدهیم و خلاص شویم، چون راه دیگری که داریم این است که تا یک سال مقررات پرهیز اجتماعی را ادامه دهیم و تازه بعدش هم ممکن است این پیک بالاخره اتفاق بیافتد.»
ولی اینجا یک فرض پنهان وجود دارد: اینکه ویروس زیاد تغییر نمیکند. اگر تغییر زیادی نکند، خیلی مردم از مردم ایمن میشوند و بالاخره یک جایی همهگیری متوقف میشود.
حالا چقدر احتمال دارد که ویروس جهش کند؟
بهنظر میآید همین حالا هم جهش کرده است.
این نمودار، جهشهای مختلف ویروس را نشان میدهد. در سمت چپ strain یا سویههای اصلی را به رنگ ارغوانی میبینید که از چین شروع شده و پخش شده است. هر شاخه جدیدی که در نمودار دست چپ میبینید، جهشی است که نسخهٔ کمی متفاوتی از ویروس را ساخته است.
تعجبی هم ندارد: ویروسهای با پایهٔ RNA مثل ویروس کورونا یا آنفلوانزا در حدود ۱۰۰ بار سریعتر از ویروسهای با پایهٔ DNA جهش میکند – گرچه ویروس کورونا کندتر از ویروسهای آنفلوانزا جهش میکند.
بنابراین نه فقط سرعت جهش ویروس بالا است، بلکه بهترین راه برای اینکه ویروس جهش کند این است که میلیونها فرصت جهش داشته باشد، دقیقن فرصتی که راهبرد تسکین در اختیارش میگذارد: صدها میلیون فرد مبتلا به ویروس.
برای همین است که هر سال مجبورید دوباره واکسن آنفلوانزا بزنید. چون آنقدر سویههای مختلفی از آنفلوانزا وجود دارد و هر سال سویههای جدیدی پیدا میشود که واکسن آنفلوانزا هیچوقت شما را در برابر تمام سویهها مقاوم نمیکند.
به زبان دیگر: راهبرد تسکین نه فقط برای کشوری مثل آمریکا یا بریتانیا به معنی مرگ میلیونها نفر است، بلکه بر سر این موضوع که ویروس جهش جدی نخواهد کرد هم قمار میکند – که میدانیم که میکند. این راهبرد هم فرصت کافی را برای جهش به ویروس میدهد. در نتیجه پس از آنکه چند میلیون نفری مردند، باید خودمان را برای مرگ چند میلیون نفر دیگر آماده کنیم – هر سال. این ویروس کورونا میتواند بخشی از زندگی ما شود، مثل آنفلوانزا، اما دهها برابر کشندهتر.
بهترین راه برای جهش ویروس این است که میلیونها فرصت جهش داشته باشد، دقیقن چیزی که راهبرد تسکین در اختیارش میگذارد.
پس اگر دست روی دست گذاشتن و کاری نکردن دردی دوا نمیکند، و راهبرد تسکین هم بهتر از آن نیست، پس چه گزینهٔ دیگری داریم؟ راهبرد سرکوب.
گزینه سه: راهبرد سرکوب
راهبرد تسکین سعی نمیکند همهگیری را کنترل کند، بلکه فقط میخواهد منحنی ابتلا را کمی صافتر کند. اما راهبرد سرکوب سعی میکند با وضع مقررات و اقدامات جدی، به سرعت همهگیری را مهار کند. بهطور مشخصتر:
- امروز سختگیری کنیم. پرهیز اجتماعی سنگین وضع کنیم. وضعیت را مهار کنیم.
- بعد، محدودیتها را کمکم برداریم، تا مردم بتوانند به تدریج آزادیهایشان را دوباره بهدست آورند و چیزی نزدیک به وضعیت اجتماعی عادی و حیات اقتصادی دوباره از سر گرفته شود.
این راهبرد چه شکلی پیدا میکند؟
تحت راهبرد سرکوب، بعد از عبور موج اول ابتلا، میزان تلفات چند هزار است نه چند میلیون.
چرا؟ چون نه فقط جلوی رشد نمایی تعداد بیماران را گرفتهایم، بلکه حالا که نظام درمانی کاملن از پا در نیامده، نرخ میرایی هم پایینتر است. در اینجا من نرخ میرایی را ۰٫۹٪ گرفتهام، تقریبن نرخی که امروز در کره جنوبی میبینیم، که بیشترین موفقیت را در پیاده کردن راهبرد سرکوب داشته است.
اینها را که ببینیم، به نظر مساله ساده میآید. همه باید از راهبرد سرکوب پیروی کنند.
پس چرا بعضی دولتها هنوز مردد ماندهاند؟
دولتها از سه چیز میترسند:
- منع رفتوآمد اولیه ماهها طول خواهد کشید، که برای بسیاری از مردم پذیرفتنی نیست.
- قرنطینهٔ عمومی چند ماهه اقتصاد را از پا درمیآورد.
- این کار حتی مشکل را واقعن حل نمیکند، چون فقط همهگیری را عقب میاندازد: وقتی که بعدن مقررات پرهیز اجتماعی را برداریم، مردم همچنان میلیونی مبتلا میشوند و میمیرند.
تیم پژوهشی ایمپریال کالج مدلهای سرکوب را اینچنین ترسیم کرده است. خط سبز و خط نارنجی، سناریوهای مختلف سرکوب است. میبینید که نمای جالبی ندارد: هنوز با یک پیک بزرگ روبروییم، پس چه کاری است؟

خیلی زود به این پرسشها جواب میدهیم، اما نکته مهمتری جا مانده است.
هدف اصلن چیز دیگری است.
وقتی راهبرد تسکین را اینطوری کنار سرکوب بگذاریم، چندان جالب نمیشود. یا عدهٔ زیادی بهزودی میمیرند ولی اقتصادمان الان جان به در میبرد، یا اینکه الان اقتصادمان ضربه میخورد تا کمی مرگ و میر را عقب بیاندازیم.
چیزی که فراموش شده، ارزش زمان است.
۳. ارزش زمان
در مطلب قبلی، اهمیت زمان را در نجات جان آدمها توضیح دادیم. هر روز، هر ساعتی که اقدام جدی را عقب بیاندازیم، این خطر به رشد نماییاش ادامه میدهد. ما قبلن دیدیم که حتی یکروز اقدام سریعتر، میتوانست تعداد موارد ابتلا را تا ۴۰٪ و میزان تلفات را حتی بیشتر از آن کاهش دهد.
اما ارزش زمان حتی از این هم بیشتر است.
ما داریم میرویم که با بزرگترین بار تاریخ روی نظام درمانیمان روبرو شویم. ابدن آمادگی نداریم، و با دشمنی روبرو هستیم که نمیشناسیم. این اصلن وضعیت جنگی خوبی نیست.
تصور کنید که باید با بدترین دشمنتان روبرو شوید، که چیز زیادی دربارهاش نمیدانید، و دو انتخاب دارید: یا به سمتش بدوید، یا فرار کنید و کمی فرصت برای آماده کردن خودتان بخرید. کدام راه را میروید؟
این همان کاری است که باید امروز بکنیم. جهان هشیار شده است. هر روزی که ویروس کورونا را معطل کنیم، آمادهتر میشویم. در بخشهای بعدی، به تفصیل میگویم که زمان برای ما چه میآورد:
تعداد بیماران کمتر
با سرکوب موثر بیماری، تعداد بیماران واقعی یکشبه سقوط میکند، همانطور که در استان هوبی چین در هفتهٔ پیش دیدیم.

امروز [زمان نوشته شدن مقاله] تعداد موارد جدید ابتلا به ویروس کورونا در سرتاسر استان ۶۰ میلیون نفری هوبی به صفر رسیده است.
تعداد موارد تشخیص داده شده تا دو سه هفته پس از شروع قرنطینهٔ عمومی افزایش مییابد، اما بعد رو به کاهش میرود. با کاهش تعداد مبتلایان، نرخ میرایی نیز کاهش مییابد. و تلفات جانبی نیز کمتر میشود: آدمهای کمتری از مشکلات نامرتبط به ویروس کورونا میمیرند، چون نظام درمانی هنوز سر پا است.
دستاوردهای سرکوب این است:
- تعداد مبتلایان کمتر
- کاهش سریع فشار روی نظام درمانی و گردانندگانش
- کاهش نرخ میرایی
- کاهش تلفات جانبی
- امکان بهبود و بازگشت به کار برای کارکنان بخش درمانی که خود مبتلا، ایزوله، و قرنطینه شدهاند. در ایتالیا هماکنون ۸٪ از کل مبتلایان، کارکنان درمانی هستند.
درک مشکل اصلی: آزمایش و ردگیری
هماکنون، تعداد واقعی مبتلایان در آمریکا و بریتانیا ابدن مشخص نیست. فقط میدانیم که آمار رسمی نمیتواند درست باشد، و آمار واقعی احتمالن دهها هزار نفر است. این اتفاق به خاطر نبود آزمایش و ردگیری رخ داده است.
- فقط در عرض چند هفته، ما میتوانیم وضعیت آزمایشگاهی و تست را سامان بدهیم، و از همه آزمایش بگیریم. با داشتن این اطلاعات، میتوانیم اندازهٔ واقعی بحران را بفهمیم، و اینکه کجا باید سفتتر برخورد کنیم، و کدام جوامع را میتوانیم از منع رفتوآمد درآوریم.
- شیوههای تشخیص جدید میتواند به تشخیصها سرعت دهد و هزینه را چشمگیر کاهش دهد.
- میتوانیم یک سامانهٔ ردگیری مانند چین یا دیگر کشورهای آسیای شرقی راهاندازی کنیم که با آن بتوان تمام کسانی که با هر فرد بیمار در تماس بودهاند را شناسایی کرد، و آنها را قرنطینه کرد. این کار انبوهی از اطلاعات دربارهٔ مقررات پرهیز اجتماعی خودمان نیز در اختیارمان میگذارد که میشود بعدن منتشر کرد: اگر بدانیم ویروس کجا است، میتوانیم فقط آن مناطق را کنترل کنیم. کار پیچیدهای هم نیست. کشورهای آسیای شرقی با همین روش توانستهاند این بیماری را مهار کنند، آن هم بدون مقررات پرهیز اجتماعی سختگیرانهای که حالا در کشورهای دیگر دارد کمکم لازم میشود.
اقداماتی که در این بخش گفته شد (آزمایش و ردگیری) به تنهایی رشد ویروس کورونا را در کره جنوبی مهار کرد و همهگیری را تحت کنترل درآورد، بدون آنکه مقررات پرهیز اجتماعی وضع و اعمال شود.
افزایش ظرفیت
آمریکا (و احتمالن بریتانیا) دارند بدون زره به جنگ میروند.
ما فقط برای دو هفته ماسک داریم، تجهیزات محافظت شخصی (پوشش PPE) کم است، ونتیلاتور کافی نداریم، تخت آیسییو کم داریم، ECMO (دستگاه اکسیژندهی خون) کم داریم، و… و به همین دلیل نرخ میرایی در راهبرد تسکین احتمالن بالا خواهد بود.
اما اگر کمی برای خودمان زمان بخریم، میتوانیم اوضاع را عوض کنیم:
- وقت بیشتری برای خرید تجهیزات لازم برای موج آینده خواهیم داشت
- میتوانیم سرعت و توان تولید ماسک، PPE، ونتیلاتور، ECMO، و دیگر دستگاههای حیاتی برای کاهش نرخ میرایی را افزایش دهیم.
به بیان دیگر: برای زره پوشیدن به چند سال وقت نیاز نداریم، بلکه چند هفته زمان میخواهیم. بیایید هر کاری برای افزایش تولیدمان میتوانیم بکنیم. کشورهای مختلف بسیج شدهاند. آدمها نوآوری میکنند، مثلن ساخت قطعات ونتیلاتور با چاپگر سهبعدی. ما میتوانیم. فقط کمی بیشتر وقت میخواهیم. اگر شما باشید، برای رفتن به نبرد با دشمنی مرگبار، چند هفته وقت نمیگذارید که زره بهتری بسازید؟
این تنها ظرفیتی نیست که لازم داریم. ما به کارکنان درمانی هم نیاز پیدا خواهیم کرد. از کجا میخواهیم بیاوریم؟ باید کسانی را آموزش بدهیم که بتوانند به کمک پرستاران بروند، و همینطور کارکنان درمانی را از بازنشستگی دربیاوریم. خیلی از کشورها این کارها را شروع کردهاند، اما این کار زمان میبرد. در عرض چند هفته میتوانیم این کار را انجام دهیم، ولی به شرط آنکه همه چیز از هم نپاشد.
واگیر عمومی کمتر
مردم ترسیدهاند. کورونا چیز جدیدی است. هنوز خیلی چیزها هست که دربارهاش نمیدانیم. مردم هنوز عادت نکردهاند که دست ندهند. هنوز همدیگر را بغل میکنند. در را با آرنجشان باز نمیکنند. بعد از دست زدن به دستگیره در، دستشان را نمیشویند. قبل از نشستن، میز را ضدعفونی نمیکنند.
وقتی ماسک کافی داشته باشیم، میتوانیم آن را خارج از محیط درمانی هم استفاده کنیم. امروز، لازم است که ماسکها را برای کادر درمان نگه داریم. اما وقتی ماسک کمیاب نباشد، مردم باید بتوانند در زندگی روزمره هم ماسک بزنند تا احتمال اینکه بیماری را به دیگران سرایت دهند کمتر شود. و با آموزش درست، احتمال اینکه خودشان هم مبتلا شوند کمتر میشود. (تا آن زمان، پوشیدن هر چیزی بهتر از نپوشیدنش است.)
همهٔ اینها، راهکارهایی بهنسبت ارزان برای کاهش نرخ واگیر است. هر چه ویروس کمتر پخش شود، در آینده برای مهار آن اقدامات کمتری لازم است. اما برای اینکه به مردم دربارهٔ این تمهیدات آموزش بدهیم و تجهیزشان کنیم، زمان لازم داریم.
درک ویروس
ما دربارهٔ این ویروس خیلی کم میدانیم. اما هر هفته، صدها مقاله دربارهٔ آن از راه میرسد.
دنیا سرانجام علیه دشمن واحدی متحد شده است. پژوهشگران سراسر دنیا بسیج شدهاند تا این ویروس را بهتر بشناسند.
ویروس چطور پخش میشود؟
چطور میشود واگیرش را کندتر کرد؟
نسبت ناقلان بدون علایم چقدر است؟
آیا این ناقلان واگیر هم دارند؟ چقدر؟
چه درمانهای خوبی برایش داریم؟
ویروس چه قدر دوام میآورد؟
روی چه سطوحی؟
تمهیدات پرهیز اجتماعی مختلف چه تاثیری روی نرخ انتقال میگذارد؟
هزینهٔ هرکدام از این تمهیدات چقدر است؟
بهترین روشهای ردگیری ابتلا چیست؟
آزمایشهای ما چقدر مطمئن است؟
اگر پاسخ واضحی برای این پرسشها پیدا کنیم، کمک میکند که واکنشمان را هر چه دقیقتر برنامهریزی کنیم و آسیب اقتصادی جانبی و آسیبهای اجتماعیاش نیز به حداقل میرسد. و برای رسیدن به پاسخ این پرسشها فقط چند هفته وقت لازم داریم، نه چند سال.
یافتن درمان
غیر از اینها، اگر در همین چند هفتهٔ آینده بتوانیم درمانی برایش پیدا کنیم چه؟ هر روزی که زمان میخریم، به این درمان نزدیکتر میشویم. همین الان چندین درمان پیشنهادی یافت شده است، مثل Favipiravir، کلروکوین، یا ترکیب کلروکوین با آزیترومایسین. اگر در عرض دو ماه بتوانیم درمان خوبی برای این ویروس کورونا پیدا کنیم چه؟ احمقانه نیست که تا آن موقع میلیونها نفر جانشان را به خاطر راهبرد تسکینی از دست داده باشند؟
درک بهتر هزینه و منفعت
تمام عواملی که بالا گفته شد میتواند به نجات جان میلیونها نفر کمک کند. همین باید برای تصمیمگیری کافی باشد. اما متاسفانه دولتمردان نمیتوانند تنها به زندگی بیماران فکر کنند. باید به تمام جمعیت فکر کنند، و تمهیدات سنگین پرهیز اجتماعی تاثیر جدی روی دیگران هم دارد.
همین الان ما نمیدانیم که تمهیدات مختلف پرهیز اجتماعی تا چه حد از انتشار بیماری جلوگیری میکند. از میزان هزینههای اقتصادی و اجتماعیاش هم خبر نداریم.
وقتی ندانیم که هزینهها و مزایای بلندمدت تمهیدات مختلف چیست، تصمیمگیری سخت میشود.
اما چند هفته فرصت اضافی به ما کمک میکند تا جوانب را بررسی کنیم، درک کنیم، تمهیدات را اولویتبندی کنیم، و تصمیم بگیریم کدام را پیاده کنیم.
بیماران کمتر، درک بهتر مشکل، تامین تجهیزات، درک بهتر ویروس، درک هزینه و مزایای تمهیدات مختلف، آموزش عموم… اینها همه ابزارهای اصلی مبارزه با کورونا است، و ما فقط چند هفته زمان برای رسیدن بهشان نیاز داریم. احمقانه نیست که به جایش راهبردی را پیش بگیریم که ما را بدون آمادگی به دهان شیر میفرستد؟
۴. چکش و رقصی میانهٔ میدان
حالا میدانیم که راهبرد تسکین چقدر انتخاب بدی است، و اینکه راهبرد سرکوب یک مزیت بزرگ کوتاهمدت دارد.
اما مردم نگرانیهای درستی دربارهٔ این راهبرد دارند:
- چقدر قرار است ادامه پیدا کند؟
- چقدر خرج خواهد برداشت؟
- آیا بعدش پیک بزرگ دومی از راه میرسد، که انگار نه انگار کاری کردهایم؟
حالا میخواهم نگاهی بیاندازم به اینکه راهبرد سرکوب درست چه شکلی خواهد بود. من اسمش را میگذارم چکش و رقص.
چکش
نخست، باید با قاطعیت و سرعت وارد عمل شد. به تمام دلایلی که پیشتر گفتیم، و با توجه به اهمیت زمان، باید هر چه زودتر باید جلوی شعلهور شدن آتش را بگیریم.

یکی از مهمترین پرسشها این است که: چقدر طول خواهد کشید؟
ترس همه از این است که قرار باشد ماهها درون خانه حبس شویم، و گرفتار فاجعهٔ اقتصادی و فروپاشی روانی گردیم. متاسفانه در مقالهٔ معروف ایمپریال کالج به این موضوع هم پرداخته شده:

این نمودار را یادتان میآید؟ منطقهٔ آبی که از انتهای مارس تا ابتدای ماه اوت طول میکشد، دورهای است که این مقاله به عنوان چکش توصیه میکند، سرکوب اولیهای که شامل پرهیز اجتماعی جدی میشود.
به عنوان یک دولتمرد، اگر ببینید یک انتخاب این است که بگذاریم هزاران یا میلیونها نفر تحت راهبرد تسکین بمیرند و انتخاب دیگر آن است که اقتصاد را برای پنج ماه زمینگیر کنیم و بعد باز هم با همان موج بیماری و مرگ مواجه شویم، انتخابهای جالبی به نظر نمیآید.
اما لازم نیست حتمن اینطور باشد. این مقاله، که بر سیاستهای امروز تاثیرگذار بوده، به خاطر چند اشتباه اساسی بهشدت مورد انتقاد قرار گرفته: مقاله ردگیری تماس افراد را نادیده میگیرد (کلید موفقیت کره جنوبی، چین، سنگاپور، و چند کشور دیگر)، و همینطور محدودیت سفر (بسیار حیاتی در چین)، و تاثیر گردهماییهای بزرگ و…
زمان لازم برای مرحلهٔ چکش تنها چند هفته است، نه چند ماه.

این نمودار، موارد جدید بیماری در تمامی استان هوبی (با ۶۰ میلیون نفر جمعیت) را در هر روز از تاریخ ۲۳ ژانویه یا ۳ بهمن نشان میدهد. در عرض ۲ هفته، کشور توانسته کمکم به سر کار برگردد. در عرض تقریبن ۵ هفته کاملن مهار شده است. و در عرض ۷ هفته، موارد جدید انگشتشمار شده است. یادمان نرود که این بدترین منطقه در چین بود.
و باز یادتان باشد، این نمودار برای موارد «تشخیص ابتلا» است؛ که یعنی موارد ابتلای حقیقی از دو هفته قبل از حاد شدن بیماری و مراجعه و تشخیص شروع به افت کرده است. (نمودار ۹)
تمهیداتی که در چین به کار بستند بسیار شبیه اقدامات ایتالیا، اسپانیا، و فرانسه بوده است: جداسازی، قرنطینه، در خانه ماندن به جز برای خرید خوراک یا مواقع اضطراری، ردگیری تماس، آزمایش، افزایش تختهای بیمارستانی، منع سفر و…
اما جزییات کار هم مهم است.
اقدامات چین خیلی جدیتر بود. برای نمونه، از هر خانوار تنها یک نفر میتوانسته هر سه روز یک بار برای خرید خوراک از خانه خارج شود. همچنین، اعمال این شرایط بسیار سختگیرانهتر بود. احتمالن این سختگیری باعث شده که همهگیری زودتر متوقف شود.
در ایتالیا، فرانسه و اسپانیا، تمهیدات به کار بسته چندان شدید نیستند، و پیادهسازی آنها هم سفت و سخت نیست. مردم هنوز به خیابان میروند، بسیاری حتی ماسک هم ندارند. این موضوع، سرعت اثر چکش را پایین میآورد؛ مهار همهگیری زمان بیشتری خواهد برد.
بعضیها این را اینطور تفسیر میکنند که «مردمسالاریها هرگز نمیتوانند این کاهش بیماران را عملی کنند.» اما این اشتباه است.

کره جنوبی به مدت چند هفته بزرگترین خوشهٔ آلودگی بیرون از چین بود. حالا، تا حد زیادی مشکلش را مهار کرده است. و این کار را بدون درخواست در خانه ماندن انجام دادهاند. آنها این موفقیت را با آزمایشات زیاد، ردگیری تماس افراد، و اعمال قرنطینه و جداسازی موارد مشکوک و مبتلایان انجام دادهاند.
جدول بعدی تقریبن نشان میدهد که کشورهای مختلف هرکدام چه تمهیداتی پیش گرفتهاند، و این کار چه اثری داشته است (این کار هنوز کامل نیست).

این نمودار بهخوبی نشان میدهد که کشورهایی که آمادهتر بودند، پیشگیری جدیتری انجام دادند، آموزش بهداشت و پرهیز اجتماعی را پیش گرفتند، و تشخیص زودهنگام و جداسازی انجام دادند، نیازی به اقدامات سنگین و پرهزینهتر بعدی پیدا نکردهاند.
از آن طرف، کشورهایی مثل ایتالیا، اسپانیا و فرانسه این کارها را به خوبی انجام ندادند، و بعد مجبور شدند چکششان را با تمهیدات سختتری که در پایین فهرست آمده فرود آورند تا جبران کنند.
نبود اقدامات جدی در آمریکا و بریتانیا کاملن برجسته است، بهویژه در آمریکا. این دو کشور هنوز به اقداماتی که در سنگاپور، کره جنوبی، و تایوان منجر به مهار ویروس شد دست نزدهاند؛ با اینکه میزان شیوع در هر دو کشور رشد نمایی دارد. ولی دیر یا زود، یا با همهگیری عظیم روبرو خواهند شد یا با تاخیر متوجه اشتباهشان میشوند و مجبور خواهند شد با چکش بسیار سنگینتری این تعلل را جبران کنند. فراری از این ماجرا نیست.
ولی این کار شدنی است. اگر شیوعی مثل مورد کره جنوبی را میشود در چند هفته و آن هم بدون وضع پرهیز اجتماعی مهار کرد، کشورهای غربی که همین الان هم چکش سنگینی روی سر این ویروس فرود آوردهاند و تمهیدات پرهیز اجتماعی سختی به کار بستهاند، قطعن خواهند توانست در عرض چند هفته شیوع بیماری را مهار کنند. مساله مهم داشتن انضباط، اجرای دقیق، و پیروی عموم مردم از این مقررات است.
وقتی چکش فرود آمد و شیوع مهار شد، مرحلهٔ دوم آغاز میشود: رقص.
رقص
اگر ویروس کورونا را سرکوب کنیم، در عرض چند هفته مهار میشود و بعد شرایط خیلی بهتری برای برخورد با آن خواهیم داشت. حالا موقع تلاشهای بلندمدت برای کنترل شیوع ویروس تا زمان کشف واکسن است.

این شاید بزرگترین و مهمترین اشتباهی است که خیلی ها دربارهٔ این مرحله میکنند: فکر میکنند قرار است ماهها در خانه حبس شوند. اصلن اینطور نیست. در واقع، احتمالن پس از مدتی به زندگی نزدیک به عادی بازمیگردیم.
رقص با ویروس در کشورهای موفق
چطور است که کره جنوبی، سنگاپور، تایوان و ژاپن از خیلی وقت پیش موارد بیماری را داشتهاند، در مورد کره جنوبی هزاران مورد هم داشتهاند، اما الان منع رفتوآمد ندارند؟

در این ویدیو، وزیر خارجهٔ کره جنوبی توضیح میدهد که کشورش چه کار کرده است. خیلی ساده: آزمایشات کارآمد، ردگیری کارآمد، منع سفر، جداسازی کارآمد و قرنطینهٔ کارآمد.
این مقاله هم رویکرد سنگاپور را شرح میدهد:
[contentcards url=”https://academic.oup.com/jtm/advance-article/doi/10.1093/jtm/taaa039/5804843″ target=”_blank”]
حدسی دربارهٔ اقداماتشان میزنید؟ تقریبن مشابه کره جنوبی. در مورد سنگاپور برای افراد درون قرنطینه یا دچار مشکلات منع سفر و تاخیر چاشنی کمک اقتصادی را هم اضافه کردهاند.
آیا برای کشورهای دیگر دیر شده است؟ نه. وقتی چکش را فرود بیاورند، فرصتی دوباره برای درست انجام دادن کارشان پیدا میکنند. هرچه بیشتر صبر کنند، چکش سنگینتر و طولانیتر خواهد شد، ولی میتواند همهگیری را مهار کند.
اما اگر این تمهیدات کافی نباشد چه؟
رقص واگیر
من نام دورهٔ طولانی بین چکش و یافتن واکسن یا درمان موثر برای کورونا را گذاشتهام رقص، چون در این دوره قرار نیست مقررات و تمهیدات سختگیرانه باشد. برخی مناطق دوباره با شیوع روبرو خواهد شد، و مناطق دیگر تا مدت طولانی مشکلی نخواهد داشت. بسته به شرایط بیماری، میتوانیم دوباره تمهیدات پرهیز اجتماعی را سفتتر بگیریم یا لغو کنیم. این رقص واگیر است: رقص تمهیداتی برای مهار ویروس و تمهیداتی برای از سر گرفتن دوبارهٔ زندگی، رقص اقتصاد با سلامتی.
حالا این رقص چه شکلی است؟
همه چیز به نرخ R یا واگیر بستگی دارد. در ابتدای کار در یک کشور معمولی و بدون آمادگی قبلی چیزی بین ۲ تا ۳ است؛ یعنی در چند هفتهای که فردی مبتلا است، بهطور متوسط ۲ تا ۳ نفر دیگر را هم مبتلا میکند.
اگر نرخ R بالای ۱ باشد، ابتلا بهصورت نمایی رشد میکند و همهگیر میشود. اگر زیر ۱ باشد، کمکم فرو مینشیند.
در دورهٔ چکش، هدف آن است که نرخ واگیر را تا جای ممکن و با حداکثر سرعت ممکن به صفر نزدیک کرد، تا همهگیری خاموش شود. در ووهان چین، ابتدا نرخ واگیر را ۳٫۹ محاسبه کردند، و بعد از منع رفتوآمد و قرنطینهٔ متمرکز، این نرخ تا ۰٫۳۲ پایین آمد.
ولی وقتی وارد مرحلهٔ رقص شویم، دیگر لازم نیست این کار را بکنیم. فقط کافی است نرخ واگیر را زیر ۱ نگه داریم؛ بسیاری از تمهیدات پرهیز اجتماعی هزینههای واقعی و سنگینی برای مردم دارد. آدمها شغلشان، کسبوکارشان، عادتهای مفیدشان و خیلی چیزهای دیگر را از دست میدهند.
با چند تمهید ساده میشود نرخ واگیر را زیر ۱ نگه داشت.

این تقریبی است از اینکه بیماران مختلف چه واکنشی به بیماری دارند، و چقدر واگیر خواهند داشت. راستش هیچکس هنوز شکل درست این منحنی را نمیداند، اما از مقالات مختلف دادههایی بهدست آوردهایم که بر اساس آن چنین تخمینی میزنیم.
هر روز پس از گرفتن ویروس، فرد مبتلا مقداری توانایی انتقال دارد. در مجموع همهٔ این روزها، نرخ واگیر به متوسط ۲٫۵ میرسد.
تصور میشود که در مرحلهٔ «بدون علایم» هم مقداری واگیر اتفاق میافتد. پس از آن، با ظاهر شدن علایم، معمولن مردم به پزشک میروند، تشخیص میگیرند، و میزان واگیر از آنها تقلیل مییابد.
برای مثال، در ابتدا آدم ویروس را در بدنش دارد اما علایمی ندارد، پس مثل همیشه رفتار میکند. وقتی با دیگران صحبت میکند، ویروس را منتشر میکند. وقتی به بینیاش و سپس به دستگیرهٔ در دست میزند، نفر بعدی که در را باز کند و بعد به بینیاش دست بزند مبتلا میشود.
هر چه ویروس بیشتر در بدن آدم تکثیر میشود، میزان واگیرداری آدم هم بیشتر میشود. بعد، وقتی که علایم ظاهر شد، کمکم دیگر سر کار نمیرود، در تختخواب میماند، ماسک میزند، یا به پزشک مراجعه میکند. هر چه علایم بارزتر باشد، بیشتر از دیگران دوری میکند، در نتیجه انتشار ویروس کاهش مییابد.
وقتی که بستری شد، هر چقدر هم که واگیردار باشد معمولن چندان ویروس را پخش نمیکند چون ایزوله شده است.
همینجا است که تاثیر بزرگ سیاستهایی که در کره جنوبی یا سنگاپور پیاده شد مشخص میشود:
- اگر از مردم بهصورت گسترده تست کورونا گرفته شود، میشود قبل از بروز علایم آنها را شناسایی کرد. در قرنطینه دیگر ویروس را پخش نمیکنند.
- وقتی مردم آموزش داده شوند تا علایمشان را زودتر تشخیص دهند، روزهای بخش آبیرنگ کوتاهتر میشود، و در نتیجه نرخ کلی واگیرشان پایین میآید.
- وقتی مردم به محض بروز علایمشان ایزوله شوند، واگیر مربوط به بخش نارنجی ناپدید میشود.
- وقتی به مردم دربارهٔ حفظ فاصله، پوشیدن ماسک، شستن دست و ضدعفونی سطوح آموزش داده شود، در تمامی دوره کمتر ویروس پخش میکنند.
فقط وقتی که تمامی این تمهیدات شکست بخورد است که نیاز به تمهیدات پرهیز اجتماعی سفت و سختتر پیدا میکنیم.
منفعت پرهیز اجتماعی
اگر با تمام تمهیداتی که در بالا گفته شد همچنان R بزرگتر از ۱ باشد، باید تعداد متوسط کسانی که هر فرد دیدار میکند را کاهش دهیم.
برای این کار راههای خیلی کمهزینهای هست، مثل ممنوعیت رویدادها و گردهماییهایی که از حدی بزرگتر است (مثلن ۵۰ یا ۵۰۰ نفر)، یا اینکه از مردم بخواهیم تا جایی که میتوانند از خانه کار کنند.
تمهیدات دیگر بسیار از نظر اقتصادی، اجتماعی و اخلاقی پرهزینهتر است، مثل بستن مدرسهها و دانشگاهها، دستور به در خانه ماندن، یا بستن کسبوکارها.

البته این نمودار ساختگی است چون هنوز چنین اطلاعات دقیقی نداریم. هنوز هیچکس پژوهش کافی در موردش نکرده یا تمام این اقدامات را به شکل قابل مقایسه به کار نبسته است.
جای تاسف دارد، چون این مهمترین نموداری است که به دولتمردان در تصمیمگیری کمک میکند. این همان چیزهایی است که در ذهنشان میگذرد.
در طول دورهٔ چکش، دولتمردان میخواهند نرخ واگیر را تا جای ممکن پایین بیاورند، به کمک تمهیداتی که برای جامعه قابل تحمل باشد. در هوبی، واگیر را صاف تا ۰٫۳۲ پایین آوردند. ولی ما شاید به چنین نرخی نیاز نداشته باشیم، حدود ۰٫۵ تا ۰٫۶ باید کافی باشد.
اما در طول دورهٔ رقص واگیر، دولتمردان ترجیح میدهند تا جای ممکن نزدیک به همان ۱ باشند، بهشکلی که در طولانیمدت واگیر زیر ۱ بماند. به این شکل میتوانند جلوی شیوع دوباره را بگیرند، و در عین حال تمهیدات سختتر را هم کنار بگذارند.
این یعنی، چه این رهبران خودشان بدانند یا نه، کاری که میکنند این است:
- تمام تمهیدات ممکن برای کاهش واگیر را فهرست کنند
- مزایای بهکارگیری هرکدام پیدا را بفهمند، و تاثیرش روی نرخ واگیر
- هزینههایش را بفهمند: اقتصادی، اجتماعی، و اخلاقی
- اقدامات مختلف را براساس هزینه و منفتشان رتبهبندی کنند
- تمهیداتی که بیشترین کاهش نرخ واگیر را با کمترین هزینه بهدست میدهد انتخاب کنند.

در ابتدا، اعتمادشان به این اعداد کم خواهد بود. اما باز هم آنها به همین شکل فکر میکنند – و باید فکر کنند.
چیزی که نیاز دارند، رسمی کردن این فرایند است. درک اینکه این بازی اعداد است که باید هر چه سریعتر بفهمیم نرخ واگیرمان چقدر است، تاثیر هر اقدامی روی کاهشش چقدر است، و هزینههای اقتصادی و اجتماعیاش چیست.
وقتی که این کار را بکنیم، تازه میتوانیم دربارهٔ اقداماتی که باید صورت دهیم تصمیمی منطقی بگیریم.
جمعبندی: زمان بخرید
ویروس کورونا هنوز هم دارد در همه جا پخش میشود. [تا زمان نوشتن مقاله] ۱۵۲ کشور موارد ابتلا داشتهاند. زمان چندانی نداریم. اما لازم نیست اینطور بماند: اینکه چه کاری باید بکنیم مشخص است.
بعضی کشورها، بهویژه آنها که هنوز چندان درگیر بیماری نشدهاند، شاید هنوز با خود میگویند: آیا واقعن این بلا سر ما هم میآید؟ پاسخش این است که: همین الان هم آمده است. فقط متوجه نشدهاید. وقتی که گرفتارش شوید، وضع نظام درمانی شما خیلی بدتر از چیزی خواهد بود که امروز در کشورهای ثروتمندتر میبینیم که نظام درمانی قوی دارند. احتیاط شرط عقل است، پس باید همین امروز اقدام کرد.
و برای کشورهایی که همین الان هم درگیر ویروس کورونا هستند، انتخابها مشخص است.
در یک طرف، میتوانند مسیر تسکین را بروند: همهگیری عظیمی ایجاد کنند، نظام درمانی را از پا در آورند، میلیونها نفر را به کام مرگ ببرند، و جهشهای جدید از ویروس در جهان آزاد کنند.
در طرف دیگر، میتوانند بجنگند. میتوانند چند هفته منع رفتوآمد و قرنطینه بگذارند تا برایمان زمان بخرند. برنامهٔ اقدام مبتنی بر دانش بچینند، و ویروس را تا زمانی که واکسنش را پیدا کنیم مهار کنند.
کشورهای مختلفی در جهان، از جمله آمریکا، بریتانیا، و سوییس تا اینجا راه تسکین را رفتهاند. [در هفته پس از زمان انتشار این مقاله، بریتانیا سیاست خود را تغییر داد.]
این کار یعنی بدون جنگیدن تسلیم شویم. کشورهای دیگر به خوبی توانستهاند با این همهگیری مبارزه کنند، اما این کشورها میگویند: «ما که نمیتوانیم این کارها را بکنیم!»
اگر چرچیل هم چنین حرفی میزد چه میشد؟ «نازیها همه جای اروپا را گرفتهاند. ما نمیتوانیم با آنها بجنگیم. بیاید تسلیم شویم.» این کاری است که خیلی از دولتهای جهان الان دارند میکنند. آنها به ما فرصت جنگیدن نمیدهند. این چیزی است که خودمان باید از آنها بخواهیم.